دسته‌ها
لحظه نگار

لحظه نگار: خودم

چند هفته پیش به همراه دوستان (من جمله معین حشمتی که تازه وبلاگش را راه‌اندازی کرده) سفری داشتیم به گورستان خالد نبی. این‌‌ها در آنجا گرفته شده. ضمنا عکس‌ها کلا تحت کپی‌رایت دو عکاس عزیز، کامیار کریم‌پناه و عباس نخل‌بند هستند.

ایمان نظری
عکس از عباس نخل بند
ایمان نظری
عکس از عباس نخل بند
ایمان نظری
عکس از کامیار کریم پناه

عکس‌های زیادی از منظره‌ها در سفر دارم. ولی قانون کپی‌رایت دستم را بسته. اگر می‌خواهید عکس‌های خالد نبی را ببینید پیشنهاد می‌کنم به تصاویر آن در گوگل مپ سر بزنید.

دسته‌ها
روزنوشته

درباره‌ی جزئیات برنامه ریزی

برنامه ریزی

مدتی پیش مطلبی از وبلاگ حمید طهماسبی عزیز درباره‌ی برنامه‌ریزی را می‌خواندم که تصمیم گرفتم حتما برنامه‌ی جدیدی برای خودم داشته باشم. این نوشته حاصل خودگویی‌های هنگام نوشتن برنامه است.

شاید برای شما هم این سوال پیش آمده که چه جزئیاتی باید در برنامه‌ریزی مشخص شوند؟ آیا ریز فعالیت‌ها باید از ابتدا مشخص باشد؟ شاید بتوان برای برنامه ریزی ها طیفی در نظر گرفت که در دو سر آن، این دو روش قرار دارند:

  1. برنامه‌ای دقیق و جامع که برای هر ساعت از زندگی وظیفه‌ای مشخص شده باشد و به کمک آن، کمتر تصمیم‌گیری کنیم و کمتر دچار «خستگی تصمیم گیری» شویم.
  2. برنامه‌ای کلی و منعطف که هدف‌های کلی هر روز یا هفته را مشخص می‌کند و اجازه می‌دهد با اقتضای شرایط در هر لحظه کاری را انجام دهیم.

شاید روش اول بسیار دلخواه و ایده‌آل به نظر برسد اما باید در نظر داشته باشیم که همیشه عواملی خارج از انتخاب‌های ما وجود دارند که ممکن است ما را از برنامه‌ای که مشخص کرده‌ایم دور کنند. اما روش دوم هم ممکن است باعث شود به تنبلی و اهمال کاری دچار شویم و در دراز مدت کار راندمان خوبی نداشته باشیم.

من فعالیت‌هایم را هم به دو نوع تقسیم کرده‌ام:

  1. فعالیت‌هایی مانند خوابیدن، غذا خوردن، وبلاگ خواندن، کتاب خواندن، دانشگاه رفتن، شنا کردن و… که (خواسته یا ناخواسته) برنامه‌ی ثابتی دارند و با تقریب خوبی می‌توانم آن‌ها را با روش اول برنامه‌ریزی اجرایی کنم.
  2. فعالیت‌هایی مانند درس دانشگاه خواندن، تفریح کردن، متمم خواندن، یادگیری برنامه نویسی و… که در اختصاص زمان برای اجرا انعطاف دارم.

تکلیف نوع اول فعالیت‌ها که مشخص است و امیدوارم با همین جدیت آن‌ها را ادامه دهم.

اما اگر بتوانم فعالیت‌های نوع دوم را هم آرام آرام به نوع اول منتقل کنم بسیار خوشحال خواهم شد. برای آنکه قدمی در راه این انتقال بردارم، تصمیم گرفتم که ترکیبی از هر دو روش برنامه‌ریزی را برای فعالیت‌های نوع دوم استفاده کنم. یعنی اهداف، وظایف و برنامه‌ی کلی و منعطف خود را مشخص کرده‌ام (روش دوم) اما در صبح هر روز، برنامه‌ی دقیقی برای اجرای آنها می‌نویسم (روش اول) و تا حد ممکن به آن پایبندم. با این تغییر کوچک، سختی تصمیم‌گیری فعالیت‌های نوع دوم را هم به یک نقطه منتقل می‌کنم و همچنین تسلط بیشتری بر عوامل خارجی و پیش‌آمدهای تازه دارم.

بعد از مدتی استفاده از این روش، احتمالا متوجه می‌شوم که بعضی فعالیت‌ها را به صورت روتین هر روز (یا هر هفته) در برنامه‌ام قرار می‌دهم. یعنی فعالیت‌هایی که قبلا از نوع دوم بوده‌اند، احتمالا کم کم شکل ثابت به خود می‌گیرند پس می‌توانم با خیال راحت آن را به برنامه‌ی ثابتم منتقل کنم و زحمت تصمیم‌گیری در مورد آن‌ها را به خود ندهم.

پی‌نوشت اول: در تاریخ زیاد پیش آمده که بشر به فناوری یا علمی دست یابد، اما در گذر زمان فراموش و آیندگان مجبور شوند آن را دوباره کشف کنند. ظاهرا این اتفاق برای من افتاده. من عادت انجام اینگونه برنامه ریزی را زمانی که برای کنکور می‌خواندم داشتم. اما بعد از کنکور از آن استفاده نکردم و در نتیجه فراموش شد. امروز با تفکر و مطالعه‌، دوباره آن را کشف کردم. جالب آنکه تازه بعد از نوشتن این متن یادم آمد که من قبلا همچین کاری می‌کرده‌ام.

پی‌نوشت دوم: درباره خستگی تصمیم گیری (Decision Fatigue) و راه‌های اجتناب از آن، این مطلب (انگلیسی) می‌تواند مفید باشد. [برای دوستان متممی: مرتبط است به تحقیقات بابا شیو و داستان ذهن شلوغ و اثر آن بر قدرت تصمیم‌گیری]

دسته‌ها
روزنوشته کتاب‌ها

در ستایش ماکیاولی

در باب شهریار اثر تیم فیلیپس
در باب شهریار

ماکیاولی را از مظلوم‌ترین انسان‌های تاریخ می‌دانم. او به عنوان یکی از بدنام‌ترین افراد تاریخ شناخته می‌شود. گناه او هم این بود که بدون آن که تن به رذالت ایده‌الیست‌ها بدهد، هرچه از قوانین حاکم بر اطرافش دیده بود، نوشت و تلاش کرد آن را کمی (فقط کمی) بهتر اجرا کند. اما آن قوانین آنچنان بیرحم بودند که حتی نتوانستند تصویری از خودشان را تحمل کنند و آن را زشت‌ترین نقاشی تاریخ لقب دادند.

هرچند قوانینی که ماکیاولی نوشته بود بارها و بارها استفاده شد. (و بسیار موارد هم به خوبی عمل کرد.) اما کوته نظران به جای آنکه آنرا در زمان و شرایط خودش ببینند، آن را مانند عضوی از بدن ماکیاولی جدا کرده، عینا در زمان خود استفاده کردند. و وقتی دیدند این عضو قطع شده پاسخی برایشان ندارد، آن را نفرین کردند.

در اینجا باید از تیم فیلیپس تشکر کنیم که مدل ذهنی ماکیاولی را عمیقا درک کرده و به جای ترجمه از زبانی به زبان دیگر، آن را از زمانی به زمان دیگر و از مکانی به مکانی دیگر، از حوزه‌ای به حوزه‌ی دیگر منتقل کرده. تیم فیلیپس به ماکیاولی روح دوباره بخشید و او را به قرن ۲۱ آورد. از قلب سیاست به قلب کسب و کار آورد. جان بخشیدن به روح، کم از جان بخشیدن به جسم ندارد.

دسته‌ها
اجتماعی روزنوشته

به ما دل نبند

چند روزی از فروپاشی ساختمان پلاسکو و ماجراهای غم انگیز مربوط به آن می‌گذرد. هر که هر چه می‌خواست کرد. بعضی آمدند عکس و فیلم بگیرند. بعضی در مذمت گروه قبل گفتند. بعضی‌ها که سعادت بودن در حادثه را نداشتند تا عکسی به یادگار بگیرند، نقاشی‌ای بر پروفایلشان گذاشتند. بعضی‌ها هم که خود را فرهیخته تر دیدند، متنی [مانند همین] برای آتش نشانان نوشتند.

اما آتش نشان‌ها همچنان داغدارند. همچنان تنها هستند. شغلشان رده پایین دسته بندی می‌شود. برای عملیات‌ها با تجهیزات قدیمی به جنگ می‌روند. نگران روزی هستند که جانشان را برای حمایت از مردم بدهند، اما بازماندگانشان در سختی زندگی کنند. آن‌ها همچنان همانگونه خواهند گذراند. چون ما همان که هستیم خواهیم ماند. ما همچنان برای عکس گرفتن می‌شتابیم. بعد از گذشتن کار از کار، دیگران را مقصر و خود را مسئولیت پذیر نشان می‌دهیم. به ترند کردن سریع (و فراموش کردن سریع‌تر) ادامه می‌دهیم.

آتش‌نشان، به کار خودت مشغول باش. ما آمده‌ایم که لحظه‌ای حس خوب تجربه کنیم و برویم. حالا با عکس گرفتن یا ترند کردن یا خود را فرهیخته و مسئولیت‌پذیر نشان دادن، یا اصلا با نوشتن پست وبلاگی؛ چه فرقی می‌کند؟ فکر نکن که فردا تغییری برایت رخ می‌دهد. به فکر آینده‌ی خانواده‌ی خود باش. از ابزارهای قدیمی‌ات خوب مراقبت کن، زیرا باز هم آن‌ها تنها یارانت خواهند بود. خلاصه هر اتفاقی هم افتاد، به ما دل نبند.

پی‌نوشت: اهل جناح بندی‌های سیاسی نیستم و نمی‌خواهم باشم. قبلا نظرم را نسبت حسن روحانی گفته‌ام. برایم مهم نبود که چه کسی در عکس باشد. رئیس جمهور، شهردار یا یک عادم آدی. این روزها همه‌ی ما پشت به آتش‌نشان‌ها ایستاده و جانانه از فداکاری‌های آن‌ها برای دیگران می‌گوییم و سخاوتمندانه برچسب «شهید» بر سنگ مزارشان می‌بخشیم.

دسته‌ها
روزنوشته

دستاورد گذری در دانشکده

بعد از مدت‌ها، در حال گذر در دانشکده بودم که برگه‌ای پشت در اتاق یکی از اساتید توجه‌ام را جلب کرد: لیست دانشگاه‌های پیشنهادی دکتر فتوت احمدی برای کارشناسی ارشد میکروالکترونیک برای ۵۰ دانشگاه خارج، همراه با معدل.

حتما شنیده‌اید که یکی از معضلات دانشجویانی که قصد ادامه تحصیل در خارج کشور دارند، مسئله‌ی انتخاب دانشگاه‌هاییست که می‌خواهند برای آن درخواست ارسال کنند. از آنجا که برای ارسال هر درخواست گاها تا ۱۴۰ دلار هزینه‌ی بررسی رزومه  (Application Fee) دریافت می‌شود، در انتخاب این دانشگاه‌ها محدودیت وجود دارد و بهتر است با حداقل تعداد درخواست، این کار انجام شود. (اگر دانشجو هستید و قصد خروج از کشور را دارید، شاید این راهنمای خروج از کشور برایتان مفید باشد)

خوشبختانه اساتید دانشگاه‌ها تجارب بسیاری در زمینه‌ی ادامه تحصیل و زندگی در کشورهای دیگر دارند و این نوع از تولید محتوا می‌تواند کمک شایانی به دانشجویان کند. در حال حاضر عموما دانشجویان اطلاعات خود را از فروم‌ها و تجارب چند نفر اطراف خود کسب می‌کنند. شاید اگر بقیه افرادی که تجارب زیادی در این حوزه دارند هم به این کار ادامه دهند، دانشجویان بتوانند مقایسه‌های دقیق‌تری داشته باشند. عکسی که از آن برگه گرفتم را (با کمی اصلاح در رنگ) برایتان قرار می‌دهم. شاید برای کسی از نزدیکانتان مفید بود. [برای بزرگنمایی روی عکس کلیک کنید.]