محمدرضا شعبانعلی داره این ترم درس مذاکره رو تو دانشگاه ارائه میده. واسه کسائی که میشناسنش شاید یکم عجیب باشه. واسم منم بود. یه شرط هم سرش باختم. متاسفانه در همون ساعتی که محمدرضا درس میده، من کلاس شیرین کارگاه برق رو دارم و با اشتیاق تمام در حال لخت کردن سیم هستم. در نتیجه فقط دو جلسه قبل ترمیم که کارگاه تشکیل نمیشه تونستم یه سری به کلاس بزنم که البته به دلیل ازدحام جمعیت، کاری سخت و حتی غیرقانونی محسوب میشد. (منم که گنده لات محل) امروز کارگاه کنسل شده بود که در نتیجه با قری در درون (و کمی هم در بیرون) به سمت سالن مشایخی دانشکده مدیریت حرکت کردم. خوشبختانه از ازدحام جمعیت هم کم شده بود و دیگه نگهبان هم نداشت! در مورد مذاکره که نمیخوام حرف بزنم چون خود محمدرضا تا دلتون بخواد در این مورد هم تو رادیو مذاکره، هم تو متمم و هم تو کتابش گفته. آخر کلاس نشسته بودیم که با استاد گپ بزنیم که یهو کاشف به عمل اومد کنارم امین آرامش نشسته که اتفاقا تو همین مدت اخیر وبلاگشو دنبال کردم و خیلی هم حال میکنم با نوشتههاش. در ذوق یافتن امین بودم (به قول محمدرضا همون چند ثانیهی اول تعجب واقعی) که بهروز ایمانی مهر هم به ما پیوست و گنگ سه تا متممی روی یه میز تشکیل شد و تا نشستیم با آریو بهراد هم آشنا شدم که اتفاقا اون هم از قدیمیهای متممه و خلاصه اون جا یه وضعی بود که نگو. برای من خیلی هیجان انگیز بود که افرادی که قبل از این میشناختم رو الان دارم از نزدیک میبینم. خلاصه گپ زدیم و امین توصیه کرد آخرین پست وبلاگشو (چگونه وبلاگ نویسی را شروع نکنیم؟) بخونم بلکه یکم برای نوشتن تشویق بشم که از حق نگذریم تاثیر گذار بود و اثراتشم میبینین. البته مشخصا امین مخ بهروز رو هم زده و از امروز میتونین وبلاگ جدیدش رو با سیستم وردپرس از اینجا دنبال کنین.
راههای یادگیری و افزایش مهارت داره به تعداد راههای رسیدن به خدا (آدمهای روی زمین) نزدیک میشه و میشه با قطعیت خوبی گفت که دانشگاهها دیگه مزیت خیلی خاصی در آموزش علم ندارن. خیلیها میگن تا سالهای بعد باید شاهد نابود شدن دانشگاه باشیم. (که منم باهاشون موافقم.) ولی هنوز یه چیزی در دانشگاه هست که من نمیدونم قراره چه مکانیزمی جایگزینش بشه اونم همین نتورکینگه. توی دانشگاها دانشجوها میتونن با اساتید یا با هم صحبت کنن و با هم آشنا بشن و شاید استارت کارهای جدیدی رو بزنن ولی برای مثال الان دو سه ساله که ما چهار نفر توی متمم هستم و اسمای هم رو میبینیم و نظرهای هم رو میخونیم ولی تا الان نتونسته بودیم هم رو ببینیم و صحبت کنیم. به نظر میرسه که سیستمهای آموزشی دیجیتال باید راهی برای جبران این ضعف خودشون پیدا کنن. البته شاید هم تکنولوژی باعث بشه پارادیم حاکم عوض بشه و اصلا نتورکینگ تغییر شکل بده. ولی به هر حال تا اون روز این دانشگاهها میتونن نفس راحتی بکشن.
آپدیت عکس: این عکس از آخر کلاس امروز یکم دیر دستم رسید اما بازم گفتم اضافه کنم اینجا. آریو زحمت سلفی رو کشیده، محمدرضا هم که واضحه. اون تهِ ته، از سمت راست به ترتیب بهروز، امین و من داریم تلاش میکنیم که ابراز وجود کنیم. (که با توجه به فاصله، ظاهرا خیلی هم موفق نیستیم.)
۱۲ دیدگاه دربارهٔ «گنگ متممیها در کلاس محمدرضا»
سلام طرح زیر مخصوص دانشجویان شریف است.خوشحال میشیم شرکت کنید.
@whywedontreadbook این آیدیه کانال تلگراممونه.
آقا این چه بساطیه!
ما به وبلاگ هرکی سرمیزنیم همه درحال دورهمی هستند!
امیدورام گذر منم یه روز به روی ماه همکلاسی های متممی بخوره.
زنده باشید همه تون.
پوریا یه فراخوان «هیچهایک مخصوص متممیها» بزار، هر کی نیومد. :))
سلامت باشی.
سلام ایمان عزیز
گنگُ خوب اومدی
متممی ها هر جا باشن کارشون درسته.
تو و بهروز و ایمان از دوستان خیلی خوب متممی من هستید، شاید زیاد نباشم و دلم خیلی باهاتون هست.
سلام حمیدجان.
چقدر حلالزادهای. اونجا که نشسته بودیم بحث تو هم شد. امین پیشنهاد کرد اون کتابی که تو ترجمه کردی رو بخونیم. من که خوندم و عالی بود 😉
ایمان جان منم از دیدنت خیلی خوشحال شدم. 🙂
این خبر رو بهت بدم که برای این هم چاره ای اندیشیده شده! تا همین الان ما دوستای متممی دو بار جلسه بیش از ده نفره و چندین و چند دیدار دو نفره و رفاقت و برنامه ریزی برای کار مشترک و … داشتیم.
دیگه فکر کنم رسما باید فاتحه دانشگاه رو بخونیم، تمام. والسلام!
مخلصم.
خوبه آقا بخونیم. من که پایهام. در اون حد که الان باید سر جلسه کنکور ارشد میبودم ولی دارم تو وبلاگ چرخ میزنم :))
چاکرم.
سلام ایمان عزیز
آقا ما آخرش نفهمیدیم چی شد که فیلم ها برداشته شد از روی مکتبخونه. شما که حضوراً اونجا بودی،میدونی داستان چیه؟ کلاً دیگه فیلم نمیگیرن؟ قراره بعداً بذارن و از اینجور چیزا؟
سلام علی جان.
چرا اتفاقا هنوز هم کلاس ضبط میشه. اما برداشته شدن فیلمها زیر سر دانشگاهه. ظاهرا دانشگاه شریف هم میخواد یه چیزی شبیه edX یا MIT Opencourseware بسازه که اگه قرار باشه از این راه پول در بیاره قاعدتا نباید محتوای مشابه در وب موجود باشه. درنتیجه زدن زیر توافق موجود با مکتبخونه و میبینی که حاصل چی شده. یکی نیست بگه دانشگاه عزیز! شما انرژیتو بزاری همون استادای خاک خوردهات رو درست کنی بیشتر به نفعته.
در مورد اینکه در نهایت چه اتفاقی خواهد افتاد چیزی نمیدونم. از اونجایی که هنوز بچههای مکتبخونه در حال ضبط کردن هستن میشه امیدوار بود که هنوز احتمالش هست که بیاد روی سایت.
مرسی از اینکه جواب دادی. باز جای شکرش باقیست که ضبط ادامه داره. انشالله که هر چه زودتر امکان انتشارش فراهم بشه.
ایمان جان.
این هفته واقعا برای من هفته خوبی بود تا اینجا. اول هفته امین رو دیدم و چهارشنبه هم تو و آریو رو. آریو هم ای کاش بیشتر تو متمم کامنت بذاره.
این شعر اول “درباره من” هم خیلی باحال و خاطرهانگیز بود برای من 😉
بهروز امروز برای من یه خاطرهی به یادماندنی شد. مخصوصا که همهی این دیدارها داشت برای من به صورت متوالی و سریع رخ میداد و یه جورهایی تو شوک بودم.
امیدوارم زودتر دوباره ببینمت. 😉