دسته‌ها
روزنوشته کتاب‌ها

زندگی پس از مرگ

۴۱۹a-art
بیماری روز به روز فراگیرتر می‌شد. مردم به مانند زامبی ها به جان هم افتاده بودند. زامبی‌ها –نام دیگری برایش نداشتم- گاز می گرفتند تا یکی از آنها شوی. ولی برای اینکار باید بهانه‌ای دستشان می‌دادی. هر حرکتی می توانست آنها را عصبانی کند. پرهیز، بهترین راه نجات بود. اما تنها پناهگاه، خانه ها بودند. از هر راهی برای محافظت از خانواده ام استفاده می‌کردم. ولی آنها روز به روز بیشتر می‌شدند. بیماری قوی تر از آن بود که بتوانم جلویش را بگیرم..

***

آرام آرام به خانه بر می‌گشتم، هرلحظه ممکن بود زامبی‌ای را عصبانی کنم. بلاخره رسیدم. بی سروصدا در را باز کردم و داخل شدم.ناگهان در جای خود خشک شدم؛ یخ کرده بودم اما عرق بر پیشانی‌ام نشسته بود. به چشم همسرم خیره بودم. آرام نفس می‌کشیدیم تا عصبانی نشوند.پسرم که انگار فهمیده بود نباید تکان بخورد، گوشه ای ایستاده و هیچ نمی‌گفت؛ اما نگاهش مملو از سوال بود. پاهای پسرم می‌لرزید، معلوم بود مدتهاست از آنجا جم نخورده. نباید خسته می‌شد. نباید…

زامبی ها به سمتش یورش بردند. همسرم تاب نیاورد. شیون به آسمان کشید و خود را هم اسیر کرد.
من به مانند مترسک مزرعه از ترس و یاس هیچ نمی کردم و از دست رفتن بذرهای زندگی ‌ام را به تماشا نشسته بودم. نگاهم را برگرداندم تا هیچ نبینم
فقط من مانده بودم تا کار تمام شود. حرکت سرم نگاه‌ها را جلب کرده بود. همه متوجه من بودند. چه باید می‌کردم؟ آتش را در آغوش می‌گرفتم؟ تنها باقی مانده ام جانم بود، آنرا کف دستم گذاشتم و تا توان در بدن داشتم دویدم، دویدم و دیگر هیچ ندیدم، تا جایی که هیچ موجود زنده‌ای به چشم نمی خورد…

***

سال‌ها گذشت. به شهر بازگشتم. بیماری همانند زلزله ای شهر را خراب کرده و آن را رها کرده بود. مردم از فلاکت به زندگی قبلی خود می‌‌خزیدند. پیرزنی در حال پهن کردن رخت روی طناب حیاط خود بود. حیاط با چوب‌هایی، شلخته از کوچه جدا شده بودند. سراغ خانواده ام را از او گرفتم. نگاهی کرد و به گونه‌ای که مرا شناخته باشد صورتش را برگرداند و با بی حوصلگی دستش را به سمت خرابه‌ای دراز کرد. نزدیک که شدم کودکی در حال بازی بود، با اولین نگاه، ساکت شد و از بازی دست کشید. انگار که چیزی برایش آشنا باشد. مادر نگران بیرون آمد، من از او چشم بر نمی‌داشتم. چنان که نوزادی به اسباب بازی اش خیره شده باشد. تا چشم مادر به من افتاد لحظه‌ای مکث کرد، گویی که روح دیده باشد. اخم‌هایش در هم فرو رفت و کودک را به خانه برد و در را محکم بست. صدای شکستن وسیله‌ای از خرابه بلند شد.

آنها همان خاطره‌های من بودند ولی او دیگر همسر من نبود  همچنان که کودک، فرزند من. زیرا من دیگر من نبودم…

 

-واسیلیاس پیستی. کتاب: من هم خواب می‌بینم

پ.ن: گاهی فرار، تنها راه زنده مان و همزمان راهی به مرگ تدریجیست.

دسته‌ها
روزنوشته

آموزش زبان دولینگو

شاید برای شما هم پیش آمده که به دلایلی مجبور شده باشید زبانی خارجی را یاد بگیرید. مانند مسافرت، مهاجرت، خواندن کتاب یا حتی اجبار خانواده یا مدرسه.در این بین به دلیل اجبار مدارس و مد شدن در بین خانواده‌ها، اکثرا با زبان انگلیسی آشنایی داریم. اما گاهی به همان دلایل بالا لازم می‌شود زبان دیگری هم آموزش ببینیم.

با پیشرفت تکنولوژی راه های زیادی (چه پولی و چه رایگان) غیر از رفتن به موسسات آموزشی برای یادگیری به وجود آمد. مانند: شرکت در کورس های آنلاین، فایل های صوتی، نرم‌افزار و یا سایت‌های آموزشی.در این بین سایت ها و نرم‌افزارها اقبال روزافزونی دارند. به گونه‌ای که نرم‌افزار رُزِتا اِستون از روش‌های معمول آموزش زبان در آمریکا و اروپا قلمداد می‌شود. اما متاسفانه این نرم‌افزار ها اکثرا رایگان نیستند و معمولا نمونه‌های رایگان کیفیت مطلوبی ندارند. با این وجود در این بین دولینگو با وجود تماماََ رایگان بودن توانسته با نمونه های معمول پولی رقابت کند و حتی در زمینه‌هایی از آنها پیشی بگیرد.

دولینگو وارد می‌شود

دولینگو

در این سرویس زبانها با تکیه بر استاندارد های روز و کاربردی دنیا آموزش داده می‌شوند و تا حد ممکن از روش های خشک گرامری و حفظ لغت دوری شده.ترجمه از زبان مورد نظر به زبان پایه و بلعکس، تست های با عکس، بدون عکس، گوش دادن، صحبت کردن و حتی یادآوری، همه در دولینگو مورد توجه قرار گرفته و از تمامی راه‌ها برای آموزش  کار گرفته می‌شود.

دولینگو از انواع روش‌ها برای باانگیزه کردن استفاده می‌کند. شما می‌توانید با دوستانتان مرتبط شده و با هم رقابت کنید. حتی اگر دوستی در آنجا ندارید، جایزه‌های حضور پررنگ و همه‌روزه شما را برای رقابت با خودتان آماده نگه می‌دارد.

در دولینگو لازم است شما یک زبان پایه را انتخاب کنید که آموزش‌ها با آن زبان به شما ارائه شود. با توجه به اینکه فارسی در بین زبان‌های پایه نیست، انخاب بعدی شما احتمالا انگلیسی (یا ترکی…) خواهد بود. در نتیجه ایرانیها معمولاََ از ذولینگو برای آموزش زبان سوم خود استفاده می‌کنند.تاکنون آموزش ۲۳ زبان در این سرویس به رایگان ارائه شده که از این بین می‌توان به اسپانیول (اسپانیایی)، فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، پرتغالی، هلندی و … اشاره کرد.

یادگیری را در چه قالبی دوست دارید؟ وب یا ویندوز؟ اندروید یا آی‌اُ اِس؟ مهم نیست. در هر صورت دولینگو راهکاری برای شما دارد.نرم افزار مخصوص ویندوز را از ویندوز استور و اَپ های اندروید و آی اُ اِس را به ترتیب از لینک گوگل پلی و اَپ استور دانلود کنید. نسخه وب هم از این لینک قابل دسترسی است. نرم افزار این شرکت، توانست در سال ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ جایزه بهترین نرم‌افزار گوگل را دریافت کند. و در سال ۲۰۱۴ نیز بهترین نرم افزار آیفون نام گرفت.

در نهایت اگر مایل به استفاده از این سرویس بودید می‌توانید با من را با Iman Nazari از نوار سمت راست جستوجو کنید تا با هم به یادگیری ادامه دهیم.

دسته‌ها
روزنوشته

ما خود عامل مرگ همیم. در باب فاجعه منا

پیش نوشت: سرزمین «منا» در پنج کیلومتری مکه مکرمه 2 مهر قربانگاه بیش از سه هزار حاجی شد؛ تاکنون کشته شدن 131 حاجی ایرانی تایید شده است.
به گزارش فرادید، سازمان دفاع شهری عربستان شمار کشته‌ها را تاکنون(3مهر) 717 کشته اعلام کرده است.
از سوی دیگر به گفته مقامات سعودی این حادثه به دلیل ازدحام بالای جمعیت اتفاق افتاد که عربستان تا کنون زخمی شدن 863 را تأیید کرده است.

متن اصلی: حدود 800 انسان کشته شدند.
این افراد نه به دست بلای طبیعی، نه در جنگ و نه حتی به دلیل ریزش مصالح و غیره جان دادند.
بلکه زیر پای کسانی مردند که آنان را برادر دینی خود می‌نامیدند.
برادرانی که از فاصله‌های دور آمده بودند تا فریضه واجب خود را انجام داده و مستقیم راهی بهشت شوند.

برادر! اگر جای تو همان زبان بسته گوسفندی -که با اعتقاد راسخ بر کم ارزش بودنش- قربانی‌اش کردی بود، این فاجعه با این عظمت رخ نمی داد!

پی‌نوشت: مدتی پیش سقوط جرثقیل در مسیر حجاج باعث مرگ بیش از صد نفر شد که خیل عظیمی از خشم و نفرت از طرف مردم ایران به سمت مسئولان عربستانی سرازیر شد.
پی‌نوشت2: به نقل از ویکیپدیا برخی از رویدادهای مرگبار پیش‌آمده در آیین‌های حج بدین شرح است:
سال ۱۹۴۴: ابوطالب یزدی، در حین انجام طواف در مسجدالحرام دچار استفراغ شد، وی توسط مأموران عربستان گردن زده شد، چهار سال روابط ایران و عربستان مختل گردید.
سال ۱۹۸۷: چهار صد نفر در درگیری بین نیروهای امنیتی عربستان و معترضان حامی ایران کشته شدند
سال ۱۹۹۰: هزار و چهارصد وبیست وشش نفر از حاجیان در تونل منتهی به اماکن مقدس کشته شدند.
سال ۱۹۹۴: دویست و هفتاد نفر در اثر ازدحام جمعیت کشته شدند.
سال ۱۹۹۷: بر اثر آتش‌سوزی، ۳۴۳ حاجی کشته و هزار و پانصد نفر مجروح شدند.
سال ۱۹۹۸: حداقل یکصد و هجده نفر بر اثر ازدحام جمعیت کشته شدند.
سال ۲۰۰۱: سی و پنج نفر در اثر ازدحام جمعیت کشته شدند.
سال ۲۰۰۴: دویست و پنجاه و یک نفر بر اثر ازدحام جمعیت کشته شدند.
سال ۲۰۰۶: سیصد و چهل و پنج نفر در مراسم سنگ‌زنی به نماد شیطان کشته شدند.
سال ۲۰۱۵: عصر روز جمعه ۲۰ شهریورماه یک بالابر بزرگ بر اثر شدت باد و طوفان در مکه به داخل مسجد الحرام در نزدیکی مقام ابراهیم سقوط کرد که منجر به کشته و زخمی شدن ده‌ها تن از حجاج حاضر در محل شد.
سال ۲۰۱۵: روز پنج شنبه ۲ مهرماه: بر اثر ازدحام جمعیت و عدم مدیریت برگزارکنندگان سعودی، تعداد زیادی از حاجیان در منطقه منا کشته و زخمی شدند. بیشتر خبر گزرای‌های بین‌المللی از جمله خبرگزاری امریکایی سی ان ان تعداد کشته‌ها را ۷۱۷ نفر و تعداد زخمی‌ها را بیش از هشتصد نفر اعلام نمودند.

نتیجه محاسبات ریاضی: تعداد کشته‌شدگان بر اثر ازدحام جمعیت (بخوانید رَم کردن جمعیت) بسیار بیشتر از تلفات با سایر دلایل است.

دسته‌ها
روزنوشته

متفاوت فکر کن

سال ۱۹۹۷. صبح اولین روز پخش اگهی جدید اپل است! پس از مدت ها تلاش دو ویدیو آماده شده ولی فقط یکی پخش می شود. تنها تفاوت، صدای گوینده است! رهبر افسانه‌ای کمپانی، استیو جابز باید تصمیم بگیرد که کدام پخش شود. صدای خودش، یا بازیگر معروف آمریکایی؟

استیو  ریچارد دریفوس را بر می گزیند. صدای استیو به آرشیو منتقل می شود.

بعد از پخش، تبلیغات اپل (که به نام دیوانه‌ها معروف شده) به شدت غوغا می کند و حتی از طرف کارشناسان  مدال بهترین تبلیغ تاریخ را هم به گردن می آویزد.

هروقت به شدت خسته‌ام این ویدیو دوباره زنده‌ام می‌کند. نسخه‌ی صدای استیو را می توانید از این لینک دانلود کنید (اپل

متن اصلی اینگونه است:

Here’s to the crazy ones. The misfits. The rebels. The troublemakers. The round pegs in the square holes. The ones who see things differently.

They’re not fond of rules. And they have no respect for the status quo. You can quote them, disagree with them, glorify or vilify them. About the only thing you can’t do is ignore them. Because they change things. They push the human race forward.

And while some may see them as the crazy ones, we see genius.

Because the people who are crazy enough to think they can change the world, are the ones who do.

و به فارسی:

تقدیم می‌شود به دیوانه‌ها. متفاوت‌ها. یاغی‌ها. مشکل‌آفرین‌ها. میخ‌های دایره‌ای در سوراخ های مربعی. افرادی که متفاوت می‌بینند.

آنها با قوانین ناسازگارند و احترامی برای شرایط موجود قائل نیستند. می‌توانید از آنها نقل کنید، تکذیبشان کنید، ستایش کرده یا دشنامشان دهید. اما تنها حسی که به آنها نخواهید داشت، بی‌تفاوتیست! زیرا آنها تغییر میدهند. آنها نسل بشر را به جلو می‌رانند.

بعضی دیوانه خطابشان می‌کنند، ولی ما آنها را نابغه می‌دانیم.

زیرا کسانی که آنقدر دیوانه‌اند که فکر می کنند می توانند دنیا را عوض کنند، بلاخره انجامش می‌دهند.

 

دسته‌ها
روزنوشته کتاب‌ها

مسئولیت

آنتوان دوسنت اگزوپری را تقریبا همه‌ میشناسند. مخصوصا جمله‌ی معروفش در کتاب شازده کوچولو که بارها با عکس خسرو شکیبایی شِیر شد :« تا آخر عمر در برابر کسی که اهلی کردی مسئولی».

خوب اگر کسی از این نویسنده فقط همین کتاب را خوانده باشد احتمال تصویری که از اگزوپری در ذهن دارد نویسنده‌ای رمانتیک و عاشق‌پیشه است که در کنجی نشسته و درد فراق یار می کشد!

اما اگر به صفحه ویکیپدیای این شخص بروید اولین عکسی که از وی می بینید روبروی یک هواپیما خواهد بود. و خواهید دید که او در جنگ جهانی دوم خلبان ناوگان هوایی فرانسه بوده و (به نقل از منابع مختلف) ۸ تا ۱۰ عملیات جنگی انجام داده! در نهایت هم در یکی از همین عملیات ها کشته شد و لاشه هواپیمایش تا مدت‌ها مفقود مانده بود.

Flight-to-Arras

اما برای شناخت بهتر آنتوان لازم است شاهکار بزرگش، کتاب «خلبان جنگ» را خوانده باشید. او از مشغله‌های ذهنی‌اش در هنگام پروازها می گوید و جمله معروف شازده کوچولو را اینگونه کامل می کند: «هرکس، به تنهایی، مسئول همه است.»

نوشته را با قسمتی از کتاب خلبان جنگ تمام می کنم:

رفته رفته با فراموش کردن «انسان» اصول اخلاقی خود را به مسائل فرد محدود ساختیم. از هر فرد خواستیم که به فرد دیگر گزند نرساند. از هر سنگ خواستیم که به سنگ دیگر آسیب نرساند. و یقیناً وقتی سنگ‌ها در صحرا پراکنده افتاده‌اند، به یکدیگر آسیب نمی‌رسانند. اما به کلیسایی که می‌توانستند بنا نهند و در عوض به یمن آن معنای خاصی پیدا کنند، زیان می‌رسانند.