به پوریا صفرپور قول داده بودم که دیروز (دوشنبه) رو نرم تلگرام. اما طی یک اشتباه سهمگین، چشمم به صفحهی نحس این نرمافزار باز شد. (پوریا جان شرمنده) وقتی یادم اومد جوری آه از نهادم بلند شد که دوست کنار دستم فکر کرد کشتیهام به گل نشسته. البته همچین حسی رو هم داشتم. در اولین قدم برای رهایی از این حس، نرمافزار تلگرام دسکتاپ رو حذف کردم تا دیگه چشمم به روی سیاهش وا نشه. همچنین خودمو تنبیه کردم و اون دورهی دوری از تلگرام رو تا صبح چهارشنبه تمدید کنم. دیدم هنوز آروم ندارم، پوریا هم که دم دست نبود، به جاش دوست کناریم رو به یه قهوه دعوت کردم. (پوریا یه نوشیدنی از من طلب داری.)
ترکمنها یه اصطلاح جالبی دارن که وقتی به چیزی که میخواستن نمیرسن، میگن «بَرفید بُلْسن».احتمالا دوستان ترک حدس میزنن که مصدر بُلما[خ]، معادل همون اولماخِ خودشونه. این اصطلاح یعنی که امید دارن خیری تو کار بوده باشه و به نتیجهای بهتر از چیزی که میخواستن برسن. و اگه برسن میگن «بَرفید بُلّه». من الان معادل دقیق (یا حداقل به این اندازه کوتاه) تو فارسی براش به ذهنم نمیرسه. پس امیدوارم که این سرزدن ناخواسته به تلگرام، برفید بلسن.
این چند روز دارم کتاب Predictably Irrational رو توی تبلت میخونم. نمیدونم به خاطر مشغلههایی که این روزا بهم اضافه شدهست یا به خاطر جایگزین شدن تبلت با کاغذ. ولی اصلا با سرعتی که هفتهی پیش میخوندم نمیتونم پیش برم. کتاب خیلی جذابی هم هستش و اصلا نمیشه تقصیر رو گردن اون انداخت. به نظرم قبل از انجام قیمت گذاری هر کالایی، خوندن این کتاب، از اوجب واجبات است. با اینکه به زبان انگلیسی هم میخونم، به دلیل متن روونش مشکلی باهاش ندارم. یادمه قبلا سعی کردم مزرعه حیوانات رو به زبان اصلی بخونم. چند صفحه هم جلو رفتم. اما دیدم اصلا روند خوبی در پیشرفت ندارم و مثل یه پسر خوب همون ترجمه فارسی رو ادامه دادم. از اون موقع خیلی میترسیدم که دوباره یه کتاب زبان اصلی بخونم اما این کتاب ترسم رو ریخت.