دسته‌ها
لحظه نگار

#بامتمم: عکس‌های دسته جمعی + تعدادی عکس دو نفره منتظر صاحبانشان

اول از همه باید به غیر حرفه‌ای بودن خودم اعتراف کنم. از بس ذوق زده شده بودم بعد همایش که عکس‌های دسته جمعی رو بدون اینکه نگاه کنم همینطوری بین دوستای متممی پخش کردم. بعدا که نگاهشون کردم گفتم ای دل غافل عجب عکس آبروبری :)) دوربین کج، ترکیب بندی بد،… این شد که نشستم روی همه ادیت‌های اولیه رو پیاده کردم تا حداقل دوستان متممی روشون بشه اونو جایی نشون بدن. ضمنا حجم اون عکس‌هایی که منتشر شده بود حدود یک مگابایت بود. این شد که تصمیم گرفتم یه اعلامیه بدم و بگم که می‌تونید از لینک پایین، همه‌ی عکس‌های دسته جمعی ادیت شده رو با حداکثر کیفیت (بین ۵ تا ۳ مگابایت) دریافت کنید. امیدوارم اگه قراره عکسی از دوربین من تو وبلاگشون بمونه، اینا بمونه تا حداقل چیزی هم از آبروی بنده ایضا :)) (قابل توجه امین کاکاوند که یه نسخه آپلود کرده.)

عکس های دورهمی متمم ۱۳۹۶

ضمنا توی همون لینک تعدادی عکس از دوستان متممی با محمدرضا شعبانعلی هست که طبق قرارمون باید تا آخر امشب بیان دنبالشون. من که شمارشون رو نگرفتم ولی امیدوارم اونا اسم منو فراموش نکرده باشن. حداقل «مریم میم» عزیز رو که یادمه. 😉

یکی از عکسایی که خودم دوستش داشتم رو اینجا می‌ذارم. اگه می‌خواید می‌تونید بقیه رو توی همون لینکی که بالا گذاشتم ببینید.

گردهمایی متمم

یه لینک پیدا کردم در مورد سرنوشت اعتماد کردن در جامعه. اونقدر جالبه که دلم نمی‌خواد همینطوری لینک بدم بهش. هروقت تونستم توضیحی در خور شأنش بنویسم بهتون معرفی می‌کنمش.

۱۸ دیدگاه دربارهٔ «#بامتمم: عکس‌های دسته جمعی + تعدادی عکس دو نفره منتظر صاحبانشان»

ایمان جان سلام
بابت آشنایی باشما خوشحالم و البته بابت لطفی کردی و برای من هم با محمدرضا عکس گرفتی ازت بی نهایت ممنوم.
راستش شماره تماست رو هم گرفتم که به من عکس رو ارسال کنی ولی دیدم که لطف کردی و لینک عکس ها رو گذاشتی .
فقط یه درخواست من بد عکس هستم ولی نه انقدر گرچه تو با تمام هنر وتلاش و زحمت عکس گرفتی ولی حداقل این یکی رو حذف کن http://gallery.ishto.ir/albums/b2d0ae2027165622e95f2e628c9252f1/content/6a1ff573069635cc85ec4338ce2f0074/
فقط ایمان همین گوشه موشه ها !! یه جایی هم برای لینک وبلاگ آینده من درنظر بگیر 🙂
ممنون

سلام وحیدجان.
اتفاقا یکی از دوستان روز همایش می‌گفتش که اگه به ازای هر عکسی که از بچه‌ها می‌گیرم، یه مبلغی رو دریافت کنم، می‌تونم درآمد خوبی داشته باشم. اونجا بهش گفتم به نظرم مدل درآمدی هوشمندانه‌ای نیست. من عکس رو میگیرم و خوباش رو رایگان منتشر می‌کنم. اما به ازای عکس‌های بد می‌تونم از تک تکشون اخاذی کنم :)) فعلا که در مضیقه مالی نیستم و دستورت به روی چشم 😉
در مورد جای لینک‌ها هم راس میگی. تا الان یه پیج داشتم که توش تک تک دوستان رو یکم معرفی می‌کردم. اما بعد از یه مدت به این نتیجه رسیدم که این فرایند خیلی Scalable نیست. از اونجایی هم که من خیلی به کارهای مقیاس‌پذیر راغب نیستم فعلا اون صفحه رو حذف کردم تا ببینم چه راهی براش پیدا میشه. شاید مثل بعضی از دوستان Feed پست‌ها رو بنویسم.

پاسخ

سلام ایمان جان
عکس دست جمعی خیلی عکس خوبی شده. دستت درد نکنه که دوربین آوردی و این لحظه رو ثبت کردی.
راستی از همصحبتی ای که با هم داشتیم هم خیلی لذت بردم (یک وقت فکر نکنی که این رو میگم که از پروفایل شریفت به وبلاگم لینک بدی ها :D).

مخلصیم 😉

شاید حدود یک ربع بود که با خودم درگیر بودم و دست آخر هم وجدانم راضی نشد که بروم و با محمدرضا عکس بیاندازم. بالاخره همانطور که گفتند او چند روز بیخوابی کشیده تا همایش به خوبی برگزار شود و در همایش هم تمام تلاشش را کرد و دست آخر هم ارائه خوبی داشت و من از همه ی این ها استفاده کردم و برایم مفید بود. و دیگر وجدانم راضی نشد که باز هم بیشتر بخواهم و بگویم حالا که برای من زحمت کشیده ای کافی نیست و تازه باید با تمام خستگی بایستی و لبخند بزنی و با من عکس بگیری.
و کلا معتقدم که اگر من یک انسان توانگر و قوی (از نظر مهارت و دانش) نیستم، عکس انداختن با انسان های بزرگ نیز توفیری در حال من نخواهد داشت و چه بسا توهم دانستن به من بدهد. و کلا رویدادهای گذرا، حتی اگر در یک عکسی ثبت شوند، (اگر آغازگر روندی نشوند) چقدر می توانند تاثیرکذار باشند در زندگی یک نفر؟
ببخشید که تلخ نوشتم

سلام علی عزیز.
اگر از من می‌پرسی که عکس گرفتن با محمدرضا، چه توفیری در حال من خواهد داشت، من هم قاطعانه جواب می‌دهم «هیچی». حتی مطمئنم برای من آغازگر روندی هم نخواهند بود.
این عکس گرفتن را می‌گذارم به حساب شادی کودکانه‌ای که پس از طی روندی طولانی به کمک محمدرضا طی کرده‌ایم. مانند شادی پس از قهرمانی یک تیم ورزشی که چه با مدال خود عکس بگیرند چه نگیرند، فاتح مسابقات شده‌اند.

پاسخ

قربونت حمیدجان. خیلی لذت بردم از ارائه‌ای که داشتی. کلا با توجه به سلیقه‌ام، خیلی از ارائه‌ی تو و علی و رحمت‌الله لذت بردم. برام عجیب بود که هیچکدومتون جز منتخب‌ها نبودید. شاید چون توی متمم، به صورت تخصصی در این موارد محتوا تولید نشده بود، خیلی از مخاطبان این مطالب هم توی دورهمی غائب بودند.
امیدوارم خیلی زود روزی رو ببینم که با توسعه‌ی متمم، به صورت تخصصی به این موارد هم پرداخته می‌شه.
خیلی دوست دارم بازم ببینمت و کلی گپ بزنیم.
سربلند باشی

پاسخ

سلام ایمان.
خیلی ممنون بابت به اشتراک‌گذاری عکس‌ها.

راستی منم فکر کنم اون لینکی که نمی‌خوای به اشتراک بذاری رو دیده‌ام. 🙂
منتظر پستت در اون رابطه هستم.

سلام ایمان جان من اونموقع اینقدر غافلگیر و هیجان زده بودم که اصلا نمی دونستم چی به چی بود کی اونجا بود کی نبود فقط محمدرضا رو می دیدم و اصلا نمی دونستم اونی که داره زحمت می کشه و به من میگه معصومه دوربین منو نگاه کن کیه و دوربین کجاست و اونقدر هیجان زده بودم حتی نرفتم سراغ صاحب دوربین که بگم عکسم رو بهم بده راستش شاید برای من همون لحظه ای که کنار محمدرضا ایستادم بهترین لحظه دنیا بود و اینکه اونجوری معلمی اش رو با تواضع نثار من کرد و می دونست من عکس تکی دوست دارم اما روم نمیشه بگم که اذیت نشه و خودش گفت عکس بگیر (تو این یه قلم زیاد منو میشناسه که کمروام )منو هیجان زده کرده بود.
خلاصه خواستم بگم بی نهایت دستت درد نکنه از احساس وظیفه ای که کردی وقتی که گذاشتی و عکسارو ادیت کردی
دوستایی مثل شما رو هیچ جای دنیا نمیش پیدا کرد و به قول شفیعی کدکنی که به قیصر گفته بود تو به شعر دست یافته ای همینجا بمان. منم می گویم ما به دوستی دست یافته ایم همینجا می مانیم.
برات آرزوی موفقیت دارم.

سلام
ایمان جان من یک ریسک خیلی بزرگ کرده بودم و اون این بود که در لحظه آخر تصمیم گرفتم عکسم با محمدرضا رو با دوربین شما بگیرم.
دوربین دست محمدرضا زمانی بود و با کسب اجازه از شما، عکس گرفتیم.

می دونستم که این عکس به دستم می رسه ولی بازم استرس داشتم.

ممنون از اینکه نزاشتی حسرت عکس با محمدرضا تو دلم بمونه و همین عکس باعث شد که یه دوست متممی رو کمی بیشتر بشناسم

سلام امین جان
خوشحالم که ریسکت جواب داده. البته اگه نمی‌ذاشتم هم می‌تونستی هرطور که دستت می‌رسه بهم پیام بدی و مطمئنا در خدمتت می‌بودم.
ضمنا حسی که با نرسیدن عکس با محمدرضا ممکنه بهت دست بده رو عمیقا درک می‌کنم. یکی از بهترین عکس‌هایی که می‌تونستم بگیرم رو همینطوری از دست دادم و نمیدونم کی بود که اون عکس رو گرفته تا حداقل برم دنبالش.
دوستِ عزیزی که سر آخرین جلسه‌ی کلاس مذاکره‌، از من و محمدرضا و ترکان و آقای شیرازی عکس گرفتی، اگه اینو می‌خونی خواهشا یه مسیج به من بده.

پاسخ

من اون موقع اون قدر هیجان زده بودم که نمی دونستم شما عکسا رو این جا میذارید، یکی از بچه ها لینک وبلاگتون رو گذاشت، از دیدن اسم خودم این جا شگفت زده شدم و کلی به اون لحظه ای که محمدرضا از من پرسید اسمت چیه خندیدم:)، چقدر عکسا خوب شده، فکر کنم این یکی از بهترین عکسای من در طول عمرمه که همیشه با کلی حس و حال خوب مرورش خواهم کرد، سپاس بابت این عکس های بی نظیر

مریم جان اتفاقا منم به خاطر حرفای محمدرضا بود که اسمت کاملا یادم موند. (زمانی که اسمتو انتخاب کردی هنوز تک حرفی‌ها پر نشده بودن D-: ) وگرنه اونقدر حافظه ضعیفی دارم که هرکی خودشو بهم معرفی می‌کنه، اگه اسمشو ننویسم، مطمئنا یک دقیقه بعد یادم میره. :))
امیدوارم همیشه حس خوب داشته باشی ^_^

پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *